جدول جو
جدول جو

معنی گرگان ساوه - جستجوی لغت در جدول جو

گرگان ساوه
(گُ)
از رستاق ساوه و جزستان. (تاریخ قم ص 116)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران سایه
تصویر گران سایه
صاحب جاه و مرتبه، عالی رتبه، عالی مقام، گران پایه، باوقار، تاریک
فرهنگ فارسی عمید
(گِ یَ / یِ)
کنایه از مردمی عالیرتبه و صاحب جاه و مرتبه. (برهان) (انجمن آرا). گران پایه. (آنندراج). ج، گران سایگان:
ز پهلو برفتند پرمایگان
سپهبدسران و گران سایگان.
فردوسی.
چو دید آن دو مرد گران سایه را
به دانایی اندر سرمایه را.
فردوسی.
دو گرد دلیر گرانمایه را
سرافراز شیر گران سایه را.
فردوسی.
، جاهل و متکبر. (آنندراج) (انجمن آرا) :
نشسته به در (فریدون) بر گران سایگان
به پرده درون جای پرمایگان.
فردوسی.
، خیلخانه دار. صاحب سپاه انبوه. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
صاحب جاه و مقام عالی قدر عالی رتبه گران پایه: چو دید آن دو مرد گران سایه را بدانایی اندر سرمایه را، متکبر مغرور، جمع گران سایگان: نشسته بدر بر گران سایگان بپرده درون جای پرمایگان، صاحب سپاه انبوه خیلخانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سایه
تصویر گران سایه
((~. یِ))
کنایه از شخص عالی، مقابل ام
فرهنگ فارسی معین